گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره طه [ 20 ]: آیات 67 تا 76



اشاره
فَأَوجَسَ فِی نَفسِهِ خِیفَۀً مُوسی [ 67 ] قُلنا لا تَخَف إِنَّکَ أَنتَ الَأعلی [ 68 ] وَ أَلقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلقَف ما صَ نَعُوا إِنَّما صَ نَعُوا کَیدُ
هّارُونَ وَ مُوسی [ 70 ] قالَ آمَنتُم لَهُ قَبلَ أَن آذَنَ لَکُم
ِ
ساحِرٍ وَ لا یُفلِحُ السّاحِرُ حَیثُ أَتی [ 69 ] فَأُلقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَب
إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِي عَلَّمَکُمُ السِّحرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیدِیَکُم وَ أَرجُلَکُم مِن خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُم فِی جُذُوعِ النَّخلِ وَ لَتَعلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ
553 قالُوا لَن نُؤثِرَكَ عَلی ما جاءَنا مِنَ البَیِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقضِ ما أَنتَ قاضٍ إِنَّما تَقضِ ی هذِهِ الحَیاةَ - أَبقی [ 71 ] -قرآن- 1
الدُّنیا [ 72 ] إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِیَغفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکرَهتَنا عَلَیهِ مِنَ السِّحرِ وَ اللّهُ خَیرٌ وَ أَبقی [ 73 ] إِنَّهُ مَن یَأتِ رَبَّهُ مُجرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ
لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحیی [ 74 ] وَ مَن یَأتِهِ مُؤمِناً قَد عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ العُلی [ 75 ] جَنّاتُ عَدنٍ تَجرِي مِن
اي فاضمر « فَأَوجَسَ فِی نَفسِهِ خِیفَۀً » [ 567 [ صفحه 463 - تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی [ 76 ] -قرآن- 1
لقفت « تَلقَف » خوفا- الوجس الصوت الخفی و التوجّس التسمّع و الایجاس وجود ذلک فی النفس و الخیفۀ الحالۀ من الخوف
اي فلا قطعن أیدیکم « مِن خِلافٍ » الکبیر فی اللّغۀ الرئیس و یقال للمعلّم الکبیر « لَکَبِیرُکُمُ » الشیء اي أخذته بسرعۀ. ربودن
اي و « وَ الَّذِي فَطَرَنا » اي لن نختارك و الایثار الاختیار « لَن نُؤثِرَكَ » سیقانها جمع جذع « جُذُوعِ النَّخلِ » الیمنی و أرجلکم الیسري
اي إنّما تصنع ما تهواه «... إِنَّما تَقضِ ی » اي فاصنع ما أنت صانع بنا « فَاقضِ ما أَنتَ قاضٍ » لن نختارك علی الّذي فطرنا اي خلقنا
اي من تطهّر و التزکّی « مَن تَزَکّی » جنات استقرار و اقامۀ « جَنّاتُ عَدنٍ » جمع علیا و علیا مؤنث أعلی « العُلی » فی هذه الحیوة الدّنیا
-358- 287 -قرآن- 338 - 221 -قرآن- 273 - 166 -قرآن- 205 - 35 -قرآن- 157 - طلب الزکاء و الزکاء النّماء فی الخیر -قرآن- 1
] 725- 687 -قرآن- 710 - 640 -قرآن- 670 - 577 -قرآن- 631 - 525 -قرآن- 556 - 452 -قرآن- 500 - 394 -قرآن- 430 - قرآن- 377
صفحه 464 ] و منه الزّکوة لأنّ المال ینموها. 67 - موسی [چون جنبش سریع آنماران مصنوعی بدید] او را در دل و در پیش
خود ترسی پدید آمد [که مبادا امر بر مردم مشتبه شود و توهّم کنند که کار آنها هم مانند کار اوست و مساوي پندارند و
بشک افتند و متابعت او نکنند یا خوف طبیعی بود که در اوّل وهله براي هر کس که امر فظیعی بیند دست میدهد یا ترسید که
مبادا قبل از اینکه او عصا را بیفکند مردم متفرّق شوند]. 68 - [خدا فرماید] ما گفتیم مترس همانا تو برتر از آنها هستی [و
- پیروزي و غلبه با تست] ما در جمیع أحوال با تو هستیم و تو قائم و متّکی بمسبّب میباشی و آنها قائم و متّکی باسبابند]. 69
آنچه در دست راست داري بیفکن [یعنی عصا را] تا آنچه را آنها ساخته و پرداختهاند برباید و ببلعد و بدرون خویش فرو برد
همانا آنچه آنها ساختهاند جز مکر و تزویر و حیله جادوگري بیش نیست و جادوگر هر جا باشد و در هر نقطه از زمین برود و
سحر خود را آشکارا سازد کامیاب و پیروز نمیشود [زیرا آنرا حقیقتی نیست و حق آنرا باطل میسازد]. 70 - [پس موسی علیه
السّلام عصاي خود بینداخت و ماري بزرگ شد و بدور تمام صفوف مردم بگشت و همگان او را بدیدند و سپس قصد
ریسمانها و عصاهاي ساخته شده جادوگران نمود و تمام آنها را که بیشمار بودند ببلعید و سپس موسی آنرا بگرفت و
بصورت اولیّه خود که عصا بود برگشت] [در اینحال] جادوگران بسجده افتادند [چون دانستند که سحر نیست زیرا که سحر
سحر دیگر را باطل نکند بلکه اینکه کار از قدرت خدا و معجزه موسی است] [و در سجده خود] گفتند ما به پروردگار موسی
و هارون [که آندو ما را بسوي او دعوت میکنند] ایمان آوردیم [و بیکتائی او و رسالت ایندو گرویدیم]. 71 - [فرعون بساحران
خطاب کرده] گفت شما پیش از آنکه من بشما [ صفحه 465 ] اذن دهم بموسی ایمان آوردید و تصدیق او کردید [چون از
کمال نادانی امر بر فرعون مشتبه بود که قبول هیچ دینی بدون اذن و اجازه او جایز نیست] همانا موسی استاد شما در فنّ سحر
است و شما شاگردان او هستید و البته شاگرد از آنچه معلّم و استاد میکند عاجز است [و اگر هم عاجز از معارضه با او نباشید
احتراما نخواستید که با استاد خود معارضه کنید- و اینکه سخن بدانجهت گفت که شبهه کند و مردم اقتداي بسحره نکنند و
بخدا ایمان نیاورند و پس از آن بتهدید سحره پرداخت و گفت:] بنابراین سوگند یاد میکنم که بلاشک دستها و پاهاي شما را
از جهت مخالف [یعنی دستهاي راستتان و پاهاي چپتانرا] میبرم و شما را بر تنههاي درختهاي خرما بدار میآویزم [تا اسباب
عبرت همگان شود] و تا شما البته بدانید [اي جادوان] که کدامیک از ما [یعنی من و خداي موسی] در عذاب کردن شما
سختگیرتریم و عذاب ما بادوامتر و باقیتر است. 72 - [کاشفی در تفسیر خود گوید: ساحران چون از جام جذبه حقّانی مست
شده بودند و از انوار متواتر ملاطفات ربّانی که بر دل ایشان تافته بود از دست شده. خورده یک جرعه از کف ساقی || هر چه
فانی است کرده در باقی دامن از فکر غیر افشانده || لیس فی الدار غیره خوانده [انتهی] در جواب فرعون:] گفتند ما ترا هرگز
اختیار نمیکنیم و برتري نمیدهیم بر آنچه از آیات و دلایل بر صدق موسی و صحّت نبوّت او بدست آوردیم و بر معجزاتی که
توانائی بشر از آن عاجز است از موسی دیدیم و بر آنکسی که ما را خلق کرده و از عدم بوجود آورده است [ یا ترا اختیار
نمیکنیم قسم بآنکسی که ما را آفریده است- که واو و الّذي واو قسم باشد] بنابر آنچه از بیّنات و معجزات بر ما ظاهر گردید]
بنابراین هر چه از دستت برمیآید بکن [ یا هر چه حکم میکنی [ صفحه 466 ] بکن ما از ایمان خود دست بردار نیستیم] فقط
حکم تو در اینکه زندگانی دنیا جاري است [و در اینعالم سلطنت داري و آنچه بخواهی و هواي نفست مایل شود میکنی و در
آخرت حکمی نداري و قریبا اینکه امر و حکومت تو زایل میشود و ما را نه میلی بعذب دنیاست و نه ترسی از عذاب آن].
امروز بجور هر چه خواهی میکن || فردا بتو نیز آنچه خواهند کنند 73 - همانا بپروردگار خودمان ایمان آوردیم تا گناهان ما
را بیامرزد و از سحري که تو ما را باکراه و اجبار بر آن داشتی درگذرد و خدا از تو براي ما بهتر است و ثواب او براي ما از
ثواب و مزد تو باقیتر و بادوامتر است. زیان میکند مرد تفسیردان || که علم ادب میفروشد بنان کجا عقل یا شرع فتوي دهد
|| که أهل خرد دین بدنیا دهد بدین اي فرومایه دنیا مخر || چو خرما بانجیل عیسی مخر 74 - همانا هر کس [که پس از
مرگ و در روز شمار] کافر و گناهکار بنزد پروردگارش آید دوزخ براي اوست که در جهنّم نه میمیرد که از عذاب آسوده و
راحت شود و نه زنده میماند که در آنحال زندگی با آرامش یابد و از آن زندگی سودي برد. 75 - و کسیکه مؤمن [و مصدّق
بأنبیاء و معجزات آنها] باشد و در دنیا عملش عمل شایسته و صالح باشد و با چنین حال بر خدا وارد شود براي چنین جماعتی
درجات عالیه و مقامات رفیعهایست. 76 - [و آن درجات عالیه] بهشتهاي مستقر و محلّ اقامت آنهاست که از زیر قصور و
درختهاي آنها نهرهاي آب جاري است و اینکه ثوابها پاداش کسی است که خود را تزکیه کند یعنی بطهارت ایمان و طاعت،
خود را از چرکهاي کفر و معصیت پاك و پاکیزه گرداند [چنانکه ساحران زمان فرعون اینکه سعادت یافتند. و إبن عباس-
رض- در باره آنها فرموده: کانوا اوّل النّهار سحرة و آخره [ صفحه 467 ] شهداء [بامدادان جادوگر بودند و در پسین شهید
بمردند]. مولوي گوید: ساحران در عهد فرعون لعین || چون مري کردند با موسی ز کین لیک موسی را مقدّم داشتند ||
ساحران او را تکرم داشتند ز آنکه گفتندش که فرمان آن تست || گر تو میخواهی عصا بفکن نخست گفت نی اوّل شما اي
ساحران || افکنید آن مکرها را در میان اینقدر تعظیم دینشان را خرید || و از مري آن دست و پاهاشان برید ساحران چون
قدر او بشناختند || دست و پا در جرم آن درباختند
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 77 تا 86
اشاره
وَ لَقَد أَوحَینا إِلی مُوسی أَن أَسرِ بِعِبادِي فَاضرِب لَهُم طَرِیقاً فِی البَحرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخشی [ 77 ] فَأَتبَعَهُم فِرعَونُ
مّا غَشِیَهُم [ 78 ] وَ أَضَلَّ فِرعَونُ قَومَهُ وَ ما هَدي [ 79 ] یا بَنِی إِسرائِیلَ قَد أَنجَیناکُم مِن عَدُوِّکُم وَ واعَدناکُم
ِ
بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِنَ الیَم
جانِبَ الطُّورِ الأَیمَنَ وَ نَزَّلنا عَلَیکُمُ المَنَّ وَ السَّلوي [ 80 ] کُلُوا مِن طَیِّباتِ ما رَزَقناکُم وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن
556 وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهتَدي [ 82 ] وَ ما أَعجَلَکَ عَن - یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوي [ 81 ] -قرآن- 1
لِّتَرضی [ 84 ] قالَ فَإِنّا قَد فَتَنّا قَومَکَ مِن بَعدِكَ وَ أَضَ لَّهُمُ
ِ
قَومِکَ یا مُوسی [ 83 ] قالَ هُم أُولاءِ عَلی أَثَرِي وَ عَجِلتُ إِلَیکَ رَب
السّامِرِيُّ [ 85 ] فَرَجَعَ مُوسی إِلی قَومِهِ غَضبانَ أَسِفاً قالَ یا قَومِ أَ لَم یَعِدکُم رَبُّکُم وَعداً حَسَ ناً أَ فَطالَ عَلَیکُمُ العَهدُ أَم أَرَدتُم أَن
اي سر لیلا- سري یسري سري معناه « أَسرِ » [ 516 [ صفحه 468 - یَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبٌ مِن رَبِّکُم فَأَخلَفتُم مَوعِدِي [ 86 ] -قرآن- 1
اي لا « دَرَکاً » اي یابسا و جمعه أیباس « یَبَساً » اي فاجعل لهم طریقا « فَاضرِب لَهُم طَرِیقاً » سار نهارا و أسري یسري اسراء سار لیلا
اي تبعهم فالفرق بین تبع و اتبع یقال اتبعه اتباعا اذا طلب الثانی اللحوق بالأوّل و تبعه تبعا اذا « فَأَتبَعَهُم » تخاف أن یدرککم العدوّ
« السَّلوي » [ رحیق متجمّد تفرزه بعض الاشجار [صمغ و ترنجبین و گز « المَنَّ » اي غطاهم و سترهم « فَغَشِیَهُم » مرّ به و مضی معه
اي سقط هوي یهوي هویّا « هَوي » اي فیلزم و یجب و یحلّ بضمّ الحاء بمعنی الحلول اي النزول « فَیَحِلَّ » الطیر المعروف بالسمانی
-8- الأسف و الاسف بمعنی واحد و الأسف اشدّ غضبا. -قرآن- 1 « أَسِفاً » اي و ما سبب عجلتک فی التقدم « وَ ما أَعجَلَکَ »
-475- 407 -قرآن- 464 - 376 -قرآن- 397 - 231 -قرآن- 362 - 180 -قرآن- 216 - 145 -قرآن- 171 - 112 -قرآن- 136 - قرآن- 86
77 - [پس از آنکه فرعون معجزات موسی را دید و نه 675- 630 -قرآن- 666 - 586 -قرآن- 612 - 513 -قرآن- 579 - قرآن- 501
خود و نه قومش ایمان نیاوردند] ما بموسی وحی نمودیم که بندگان مرا [یعنی بنی اسرائیل را] شبانه از مصر بیرون ببر و در
[ دریا راه خشکی [بدون گل و لاي بزدن عصاي خود بر آب دریا] براي آنها باز کن و نباید از درکی بترسی [ صفحه 469
یعنی از اینکه فرعون از پشت سرت ترا ادراك کند و دریابد و نیز از غرق در دریا نباید بیم داشته باشی [و اگر بقرائت دیگر لا
تخف بخوانیم یعنی از تعقیب فرعون و از غرق در دریا مترس و بیم مدار]. 78 - [موسی حسب الأمر در اوّل شب با بنی اسرائیل
از مصر بیرون شدند و چون فرعون خبر یافت با لشکریان خود بتعقیب آنها برآمد و مقدّمه قشون در فرعون در اوّل صبح ببنی
اسرائیل رسید بطوریکه دو گروه یکدیگر میدیدند در اینحال موسی عصاي خویش بدریا زد و دوازده شکاف برداشت و آب
بطور دیوار عظیم در هر شکاف رویهم بایستاد و موسی و همراهانش از اسباط دوازدهگانه سالما از دریا عبور کردند و در
اینحال] فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کرده [وارد دریا شدند] و فراگرفت از دریا و أمواج دریا آنچه آنها را فراگرفت
[یعنی آنها را فراگرفت چنانکه میدانید و شنیدهاید و کنه آنرا جز خدا کس نداند و باید معتبرون از آن عبرت گیرند]. 79 - و
فرعون قوم خود را گمراه کرد [یعنی براهی برد که جز زیان و نومیدي در دنیا و آخرت فرجامی نداشت و از طریق حق آنها را
منصرف کرد] و هدایت نکرد [یعنی براه خیر و رشد آنها را رهبري ننمود و راهی که موصل بمطالب دینی و دنیوي باشد بآنها
ننمود]. زینهار از قرین بد زنهار || و قنا ربّنا عذاب النّار 80 - اي بنی اسرائیل [اي فرزندان یعقوب] حقّا که ما شما را از شرّ
دشمنتان [فرعون و أعوانش] رهائی دادیم و رسیدن بهطور ایمن را بشما وعده دادیم [که در آنجا توراة نازل شود و شرایع و
احکام و آنچه شما نیازمندید بیان گردد] [و در تیه مدّتی که حیران بودید] براي شما ترنجبین [معرّب گزانگبین] و مرغ
آسمانی فرستادیم. 81 - [و گفتیم] از خوراكهاي پاك و حلال که براي شما روزي کردهایم بخورید و در آن سرکشی و
تجاوز از حد مکنید [یعنی بر وجه حرام مخورید و [ صفحه 470 ] از حلال براي معصیت استعانت ننمائید و باسراف و تبذیر و
منع از مستحق و احتکار مپردازید] [که اگر چنین کنید] خشم و عقوبت من بر شما لازم و واجب میگردد [و اگر بضم حاء یحلّ
بخوانیم یعنی خشم و عقاب من بر شما نازل میشود] و کسیکه خشم و انتقام من بر او لازم یا نازل آید محقّقا هلاك خواهد
شد و از بلندي بپستی سقوط میکند و بآتش هاویه پرت شده است. 82 - و همانا من بسی آمرزندهام براي کسیکه بازگشت کند
[از شرك و گناه] و ایمان بخدا و رسولش آورد و کار شایسته کند [یعنی اداي واجبات نماید و از محرّمات دوري جوید] و
سپس بهدایت باقی بماند [یعنی تا بمیرد ملازم ایمان و بر آن مستمر باشد و شکّی در ایمانش پیدا نشود و بسنّت رسول برقرار و
ثمّ اهتدي الی ولایتنا أهل البیت فو اللّه لو أنّ رجلا عبد اللّه عمره ما بین » راه بدعت نپیماید. و حضرت باقر علیه السّلام فرماید
یعنی سپس مهتدي گردد بدوستی ما أهل بیت .« الرّکن و المقام ثمّ مات و لم یجیء بولایتنا لأکبّه اللّه فی النّار علی وجهه
رسول صلّی اللّه علیه و آله و لذا بخدا سوگند اگر مردي تمام عمر خود در بین رکن و مقام خدا را عبادت کند و بمیرد و با
ولایت ما در آخرت نیاید خداوند او را برو در آتش خواهد افکند. و أبو القاسم حسکانی باسناد خود اینکه حدیث را روایت
کرده است و عیّاشی در تفسیرش از طرق زیاد آنرا وارد کرده است [از مجمع البیان]. 83 - [بعد از هلاك فرعون بنی اسرائیل از
موسی درخواست نمودند که براي آنها احکام و قواعد شریعتی روشن سازد و موسی علیه السّلام از خدا استدعا نمود خطاب
شد که با جماعتی از اشراف و وجوه قوم به طور رود و موسی علیه السّلام با آنها حرکت نمود و هارون را بجاي خود گذاشت
چون بنزدیک کوه طور رسیدند موسی علیه السّلام از غایت شوق از آنها جلو افتاد و سبقت گرفت، اینستکه خدا فرماید:]. [
صفحه 471 ] چه چیز ترا بشتاب و عجله آورد که از قوم خود جلو افتادي اي موسی [و تنها آمدي]. 84 - [موسی] عرض کرد
آنها هم در پی و بدنبال منند [و اکنون میرسند] و من عجله کردم و از آنها پیش افتادم و بنزد تو آمدم اي پروردگار من تا تو از
- من خشنود شوي [که امر تو را زودتر امتثال کرده و بوعده خود وفا نمودهام و اشتیاق برضاي تو مرا باین شتاب آورد]. 85
[خداي تعالی] فرمود ما پس از تو [یعنی بعد از آنکه از نزد بنی اسرائیل بسوي ما آمدي] قوم ترا بفتنه و آزمایش مبتلا ساختیم
و سامري آنان را گمراه کرد [و آنها گوسالهپرست شدند و بگوساله زرینی که سامري ساخته بود سجده نمودند]. 86 - پس
موسی [بعد از اتمام چهل روز میعاد از میقات] بشدّت خشمناك بسوي قوم خود برگشت. [و کاشفی گوید چون بمیان قوم
رسید بانگ و خروش ایشان بشنید که گرداگرد گوساله دف میزنند و رقص میکنند عتاب آغاز کرد و از روي ملامت] گفت
اي گروه من آیا پروردگار شما بشما وعده نیکو یعنی وعده راست نداد [که براي شما کتاب بفرستد و توراة نازل کند تا شما
تعلیماتی که در آن است بیاموزید و مستحق ثواب شوید] آیا زمان و مدّت عهد یعنی انجاز وعده یا مدّت مفارقت من از شما
بطول انجامید یا خواستهاید که غضب پروردگارتان بر شما لازم و نازل گردد و کاري کنید که سبب خشم و انتقام
پروردگارتان شود و لذا بخلاف وعدهاي که بمن دادید و عهدي که کردید عمل نمودید [یعنی از اطاعت هارون که خلیفه من
[ بود سرپیچی کردید]. [ صفحه 472
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 87 تا 96
اشاره
قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلکِنا وَ لکِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِینَۀِ القَومِ فَقَذَفناها فَکَذلِکَ أَلقَی السّامِرِيُّ [ 87 ] فَأَخرَجَ لَهُم عِجلًا جَسَداً
لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُم وَ إِلهُ مُوسی فَنَسِیَ [ 88 ] أَ فَلا یَرَونَ أَلاّ یَرجِعُ إِلَیهِم قَولًا وَ لا یَملِکُ لَهُم ضَ  را وَ لا نَفعاً [ 89 ] وَ لَقَد قالَ
لَهُم هارُونُ مِن قَبلُ یا قَومِ إِنَّما فُتِنتُم بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمرِي [ 90 ] قالُوا لَن نَبرَحَ عَلَیهِ عاکِفِینَ حَتّی یَرجِعَ
564 قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذ رَأَیتَهُم ضَ لُّوا [ 92 ] أَلاّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَ َ ص یتَ أَمرِي [ 93 ] قالَ یَا بنَ أُمَّ لا - إِلَینا مُوسی [ 91 ] -قرآن- 1
تَأخُذ بِلِحیَتِی وَ لا بِرَأسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقتَ بَینَ بَنِی إِسرائِیلَ وَ لَم تَرقُب قَولِی [ 94 ] قالَ فَما خَطبُکَ یا سامِرِيُّ [ 95 ] قالَ
ما أَخلَفنا » 436- بَصُ رتُ بِما لَم یَبصُ رُوا بِهِ فَقَبَضتُ قَب َ ض ۀً مِن أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذتُها وَ کَ ذلِکَ سَوَّلَت لِی نَفسِی [ 96 ] -قرآن- 1
35 [ صفحه 473 ] ملکنا أمرنا و قريء بکسر المیم و ضمّها و الجمیع لغات فی - اي ما اخلفناه بأن -قرآن- 1 « مَوعِدَكَ بِمَلکِنا
اي حمّلنا احمالا من زینۀ القوم اي القبط و الوزر اصله الثقل و الوزر الحمل و « حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِینَۀِ القَومِ » مصدر ملک الشیء
اي له « لَهُ خُوارٌ » اي صنعه من تلک الحلّی عجلا «... فَأَخرَجَ لَهُم » اي فالقیناها فی النّار « فَقَذَفناها » الاوزار الاحمال و الاثقال
اي لن نزال یعنی ما همواره دست بردار نیستیم « لَن نَبرَحَ » اي اوقعتم فی الفتنۀ بالعجل و أضللتم به « إِنَّما فُتِنتُم بِهِ » صوت
اي مقیمین. یقال عکف علی عبادة ربّه و یعکف و یعکف عکوفا اي أقبل علیها مواظبا. قال الراغب العکوف الاقبال « عاکِفِینَ »
« یَا بنَ أُمَّ » اي هلّا تتبعنی و الاصل ان لا مزیدة و تقدیره ما منعک أن تتّبعنی « أَلّا تَتَّبِعَنِ » علی الشیء و ملازمته علی سبیل التعظیم
اي ما شأنک و ما مطلوبک « فَما خَطبُکَ » اي و لم تحفظ وصیّتی « وَ لَم تَرقُب قَولِی » اي بشعر رأسی « وَ لا بِرَأسِی » اي یا إبن امّی
اي فالقیتها و مراده أنّه « فَنَبَذتُها » اي من تراب موطئه و الرسول هو جبریل « مِن أَثَرِ الرَّسُولِ » فیما فعلت و الخطب الأمر العظیم
-343- 295 -قرآن- 329 - 245 -قرآن- 272 - 120 -قرآن- 232 - اي سهّلت و اغرّت. -قرآن- 79 « سَوَّلَت » القاها علی الحلی المذابۀ
-872- 831 -قرآن- 847 - 790 -قرآن- 814 - 696 -قرآن- 773 - 511 -قرآن- 676 - 446 -قرآن- 499 - 383 -قرآن- 431 - قرآن- 358
87 - [بنی اسرائیل یا بقول بعضی مفسّرین 1126- 1058 -قرآن- 1115 - 1000 -قرآن- 1045 - 912 -قرآن- 975 - قرآن- 897
دوازده نفر از آنها که گوسالهپرست نشده بودند در جواب موسی علیه السّلام] گفتند ما بقدرت و اختیار خودمان تخلف از
وعده ترا نکردیم [بلکه مغلوب کید سامري و تسویل او شدیم و بر آنچه بما أمر کرده بودي ثابت نماندیم زیرا آدمی چون در
فتنه و بلیّه واقع میشود مالک نفس خود نیست و قدرت و اختیار را از دست میدهد] و لکن بار وزر و وبال زیور و زینتی که از
قبطیان بامانت گرفته بودیم حمل نمودیم [یعنی موقع خروج از مصر بنام عروسی یا بنام تزیین روز عید حلی و زیورهاي زرّین
قبطیها را بامانت گرفتیم و موقع خروج از بیم آنکه مبادا از قصد ما مطّلع شوند بآنها پس ندادیم و اینکه بار گناه و وزر آثامی
است که ما حمل کردهایم و ردّ امانت بصاحبش نکردهایم و ما براي رهائی از گناه] آن حلی [ صفحه 474 ] و زیورها را در
آتش افکندیم [تا آب شود] و سامري هم همچنین حلی و زیورهاي خود را در آتش افکند [تا توهّم شود که او هم از ماست].
-88 و [از اینکه زیورهاي آب شده] براي آنان مجسّمه گوسالهاي بیرون آورد که آنرا صداي گوساله بود و سامري و پیروانش
گفتند اینکه گوساله زرّین معبود شما و معبود موسی است و موسی فراموش کرد که اینکه گوساله خداي اوست [و راه را گم
کرد و معبود خود را اینجا گذاشت و رفت از خارج آنرا بطلبد] [ یا آنکه بقول بعض مفسّرین فنسی فرمایش خداي تعالی باشد
یعنی سامري ایمانی که خداوند متعال موسی را براي آن برانگیخت رها کرد یا سامري استدلال بر حدوث گوساله را بیاد
نیاورد که حادث نمیتواند معبود باشد یا به اینکه معنی که سامري نفاق و دوروئی کرد و اسلام خود را رها نمود]. 89 - آیا بنی
اسرائیل نمیبینند و تفکّر نمیکنند که گوسالهاي را که میپرستند گفتاري بآنها برنمیگرداند [یعنی جوابی بسخن و سؤال آنها
نمیدهد] و قادر بر جلب سود و دفع زیانی براي آنها نمیباشد [و کسیکه صفتش اینکه باشد شایسته پرستش نیست]. 90 - و حقّا
که هارون پیش از برگشتن موسی [از میقات] بآنها گفت اي مردم جز اینکه نیست که خداي تعالی [تعبّد را بر شما تشدید
کرده] و شما را بمعرض امتحان آورده و بوسیله سامري و اینکه گوساله سازي شما را آزمایش کرده است [و از روي موعظت
و نصیحت گفت خداي خود را بشناسید و گوساله را نپرستید] زیرا پروردگار شما [که مستحقّ پرستش است] خداي رحمان
است [یعنی خداي منعم مهربانی که تمام نعم را بشما ارزانی داشته و توبه شما را میپذیرد] پس بیائید پیروي مرا [در آنچه شما
را بآن میخوانم] بکنید و فرمان مرا [در پرستش خداي رحمان] ببرید [و پیروي سامري را مکنید و فرمان او را در پرستش
گوساله] مبرید. 91 - بنی اسرائیل گفتند همواره ما بر پرستش گوساله ملازم و مقیم [ صفحه 475 ] خواهیم بود و دست بر
نمیداریم تا موسی بسوي ما برگردد [و ببینیم که او هم مانند ما گوساله را خواهد پرستید یا نه!] [و رفتار و گفتار او براي ما
حجّت است]. [لذا هارون از آنها کناره گرفت و بدوازده هزار نفري که گوسالهپرست نشده بودند پیوست و چون موسی علیه
السّلام برگشت از پرستش گوساله و شنیدن فریادهاي آنها که در پیرامون گوساله میرقصیدند و دف و نی میزنند بینهایت
خشمگین شد و هارون باستقبال او آمد و او الواح را بینداخت و بهارون عتاب کرد و]: 92 و 93 - گفت اي هارون وقتی دیدي
که آنها گمراه شدهاند [و گوساله را میپرستند پیش از اینکه کار محکم شود و به اینکه جا برسد] چه چیز ترا بازداشت از اینکه
دنبال من بیائی و مرا متابعت کنی [یعنی چرا همانوقت با آنها قتال و جدال نکردي در صورتی که میدانستی اگر من در بین
آنها بودم بقتال آنها میپرداختم یا آنکه وقتی دیدي گمراه شدند چرا در میقات بمن ملحق نشدي و بدنبال من نیامدي که مرا
خبر کنی تا من برگردم] آیا از اطاعت امر من نافرمانی کردي! [زیرا تو خلیفه من در بین قوم بودي و خلیفه باید همان بکند که
مستخلف اگر بود میکرد و من گفته بودم أصلح و لا تتبّع سبیل المفسدین]. 94 - [موسی علیه السّلام از شدّت خشم که براي
خدا باو دست داده بود و بنی اسرائیل را پس از آنهمه زحمت گوسالهپرست دید در منظر و مرآي قوم بدست راست ریش
برادر را گرفت و بدست چپ موهاي سر او را و باو عتاب میکرد لذا هارون براي رفع غضب و جلب عطوفت موسی علیه
السّلام]: گفت اي پسر مادرم ریش من و موي سرم را مگیر من ترسیدم [اگر با آنها در مقام قتال و جدال برآیم متفرق و دسته
دسته شوند] و تو بگوئی بین بنی اسرائیل تفرقه انداختی و مراقبت در حفظ گفتار و وصیّت من نکردي و عمل بآن ننمودي
95 - [موسی علیه السّلام چون برائت ساحت هارون بر او [ [زیرا تو مرا بصلح جوئی و اصلاح أمر کرده بودي]. [ صفحه 476
ظاهر شد رو بسامري کرده گفت:] غرض تو از اینکه کار عظیم چه بوده اي سامري! [یعنی چه چیز ترا بر اینکه کار داشت که
چنین قضیّه بزرگی را ایجاد کنی]. 96 - [سامري بپاسخ] گفت من چیزي دیدم و علم بآن یافتم که دیگران ندیدند و علم بآن
نیافتند [و آن اینکه بود که خاك زیر قدم جبرئیل یا خاك زیر قدم مرکبی که جبرئیل بر آن سوار بود چون آن خاك جنبش
داشت و دانستم که اسباب حیات است] قبضهاي [یعنی مشتی] از أثر رسول [یعنی محل قدم جبرئیل را] گرفتم و آنرا در
طلاهاي مذاب [که بنی اسرائیل در آتش ریخته بودند] [ یا در دهان مجسمه گوساله زرّین] افکندم و اینکه چنین [که بیان
کردم] نفس من براي من تسویل کرد [یعنی جلوه و زینت داد که بجاي آورم] [و وقتی قوم معبودي محسوس خواستند براي
آنها ساختم].
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 97 تا 107
اشاره
قالَ فَاذهَب فَإِنَّ لَکَ فِی الحَیاةِ أَن تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَکَ مَوعِداً لَن تُخلَفَهُ وَ انظُر إِلی إِلهِکَ الَّذِي ظَلتَ عَلَیهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ
نَّسفاً [ 97 ] إِنَّما إِلهُکُمُ اللّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ عِلماً [ 98 ] کَ ذلِکَ نَقُصُّ عَلَیکَ مِن أَنباءِ ما قَد
ِ
ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الیَم
سَبَقَ وَ قَد آتَیناكَ مِن لَدُنّا ذِکراً [ 99 ] مَن أَعرَضَ عَنهُ فَإِنَّهُ یَحمِلُ یَومَ القِیامَۀِ وِزراً [ 100 ] خالِدِینَ فِیهِ وَ ساءَ لَهُم یَومَ القِیامَۀِ حِملًا
557 یَومَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحشُرُ المُجرِمِینَ یَومَئِذٍ زُرقاً [ 102 ] یَتَخافَتُونَ بَینَهُم إِن لَبِثتُم إِلاّ عَشراً [ 103 ] نَحنُ - 101 ] -قرآن- 1 ]
أَعلَمُ بِما یَقُولُونَ إِذ یَقُولُ أَمثَلُهُم طَرِیقَۀً إِن لَبِثتُم إِلاّ یَوماً [ 104 ] وَ یَسئَلُونَکَ عَنِ الجِبالِ فَقُل یَنسِفُها رَبِّی نَسفاً [ 105 ] فَیَذَرُها قاعاً
اي لا تمسّنی و المسّ « لا مِساسَ » [ 41 [ صفحه 477 - 341 لا تَري فِیها عِوَجاً وَ لا أَمتاً [ 107 ] -قرآن- 1 - صَفصَفاً [ 106 ] -قرآن- 1
اي لن « لَن تُخلَفَهُ » اي ظللت اي دمت حذفت لام ظللت تخفیفا و مثله مست و أحست فی مسست و أحسست « ظَلتَ » کاللمس
یُنفَخُ فِی » اي ثقلا او حملا او إثما « وِزراً » اي لنذرینه و الذر نبات را برکندن و خاکستر را بر باد دادن « لَنَنسِفَنَّهُ » یخلفکه اللّه
جمع ازرق یعنی « زُرقاً » اي یخفضون اصواتهم « یَتَخافَتُونَ » کنایۀ عن الایذان بحلول یوم القیامه تشبیها لنداء الجنود بالبوق « الصُّورِ
« صَفصَفاً » ارضا سهلۀ منبسطۀ جمعها قیعان « قاعاً » أوفرهم رأیا و أوفاهم عقلا « أَمثَلُهُم طَرِیقَۀً » اي ما مکثتم « إِن لَبِثتُم » کبود چشم
- 158 -قرآن- 182 - 56 -قرآن- 141 - 13 -قرآن- 48 - ارتفاعا یسیرا. -قرآن- 1 « أَمتاً » اي مستویا لا نبات به کانه علی صف واحد
- 529 -قرآن- 558 - 490 -قرآن- 506 - 445 -قرآن- 474 - 415 -قرآن- 437 - 330 -قرآن- 399 - 276 -قرآن- 306 - -199 قرآن- 268
663- 606 -قرآن- 655 - -565 قرآن- 596
تفسیر معانی:
اشاره
-97 [از امام صادق علیه السّلام مروي است که فرمود موسی علیه السّلام قصد قتل سامري را نمود و خداوند سبحانه وحی
فرمود که او را مکش زیرا او مردي با سخاوت است و لذا از کشتن او منصرف گشت و باو خطاب کرده:] گفت [از بین مردم]
برو [و عقوبت تو در ازاي عملی که کردي اینست که] در طول مدّت زندگانی و تا آخر عمر بگوئی لا مساس یعنی نه کس
نزدیک [ صفحه 478 ] من شود و مرا مس کند و بمن دست بزند و نه من بکسی نزدیک میشوم و باو دست میزنم [لا امسّ و لا
امسّ] [زیرا گفتهاند که هر کس باو دست میزد دچار تب میشد و خود او نیز دچار تب میگردید و لذا ملاقات و مواجهه و
مکالمه و مبایعه او بر سایرین حرام شد و او تنها و طرید در بیابانها میگشت و بصداي بلند فریاد میزد لا مساس یعنی بمن
نزدیک مشو و مرا مسّ و لمس مکن] [و باز موسی باو فرمود] همانا براي تو وعدهگاهی است [در آخرت و عذابی است براي
شرك و تباهکاري و افساد تو] که هرگز تخلّفپذیر نیست [و خداوند کیفر ترا خواهد داد] و بمعبود خودت [گوساله زرین]
که در پرستش او دائما مقیم بودي بنگر که قسم بخدا آنرا البتّه بآتش میسوزانیم [ یا لنحرقنّه بمعنی لنبرّدنه گرفته شود یعنی آنرا
با مبرد یعنی سوهان براده میکنیم] و خاکستر یا براده آنرا یعنی ذرّات خاك آن را در دریا بآب میدهیم که اثري از آن نماند.
-98 [بعد موسی رو ببنی اسرائیل کرده:] گفت فقط معبود شما که مستحق پرستش است خداي یکتاي مستجمع جمیع صفات
کمالیّه است که معبودي جز او نیست و علم او بهر چیز توسعه دارد و بهر چیز دانائی تامّ دارد. حافظ گوید: سحر با معجزه پهلو
نزند ایمن باش || سامري کیست که دست از ید بیضا ببرد 99 - [سپس خداوند سبحانه بپیمبر خود صلّی اللّه علیه و آله خطاب
فرماید:] همین قسم [که ما داستان موسی و فرعون را براي تو حکایت کردیم] براي تو از اخبار امم پیشین و امور ملل گذشته
نیز حکایت میکنیم و از نزد خودمان بتو قرآن را عطا کردهایم که در آن ذکر تمام احتیاجات خلق از امر دین و مواعظ و
نصایح دینی و دنیوي مذکور میباشد. 100 - هر کس از آن رو برگرداند [و از اینکه ذکر عظیم الشأن که جامع وجوه سعادت و
نجات بشر است اعراض کند و از آن عبرت نگیرد و بآن عمل [ صفحه 479 ] نکند و یا آنرا انکار کند] چنین کسی در روز
رستاخیز بار سنگینی از گناه را برداشته است [که حمل و مشقت آن براي او بسی دشوار خواهد بود]. 101 - و در عذاب و
شکنجه آن بار سنگین دائم و جاویدان خواهد ماند و اینکه بار گناه براي آنها در روز قیامت بد یاري خواهد بود. 102 - روز
قیامت روزي است که در صور دمیده میشود و ما در اینکه روز گناهکاران را محشور میسازیم و در عرصه محشر جمع میکنیم
در حالتی که چشمان آنها کبود است. [کاشفی گفته که] در خبر است که زرقه عین و سواد وجه علامت دوزخیان است]. [و
در مفردات گوید] یومئذ زرقا اي عمیا عیونهم لا نور لها یعنی کور و با چشم بینور محشور میشوند. 103 - [و از هول محشر و
ضعفی که بآنها دست میدهد] آهسته بین خودشان گفتگو میکنند و میگویند مدّت درنگ و دوام در لذّات دنیوي و قبر ده روز
یا ده ساعتی بیش نبود [زیرا ایّام راحت بسی کم است و ساعات مانند أبر میگذرد و بعکس ساعات عذاب و ناراحتی بسیار
دراز و طولانی بنظر میآید]. 104 - و ما [که خداوند جهانیم] بآنچه آنها میگویند [و بین خود تخافت میکنند و آهسته سخن
میرانند] داناتریم [و مدّت درنگ آنها را میدانیم] چون آن فردي که در بین آنها خردمندتر و در رأي صائبتر است گوید که
درنگ و و اقامت شما در دنیا و برزخ جز یک روز بیشتر نبوده است [زیرا ده روز در مقابله و مقایسه با روز قیامت و مدّت
خلود آنها در آتش زیاد است و یک روز بیش نیست. سعدي گوید: نگهدار فرصت که عالم دمیست || دمی پیش دانا به از
عالمیست مکن عمر ضایع بافسوس و حیف || که فرصت عزیز است و الوقت سیف [ صفحه 480 ] پس خردمند آنکس است
که وقت عزیز خود را بصرف در دنیا و شهوات ما فیها مصروف نسازد زیرا وقت نقدي است نفیس و جوهریست لطیف و
نمیسزد که آنرا بچیزي حقیر بدل نمود و بدیهی است که إنّ عیش الدّنیا قصیر و خطرها یسیر و قدرها عند اللّه صغیر. و چون
دنیا و ما فیها در نزد خدا بقدر بال پشهاي ارزش ندارد هر کس اینکه بال پشه را مهمّ و بزرگ شمارد خود او از آن بال
کوچکتر خواهد بود [بر مرد هشیار دنیا خس است || که هر مدّتی جاي دیگر کس است عیسی علیه السّلام فرمود: کیست که
بر روي موج دریا خانه بنا کند اینکه دنیاي شما همان خانه است لذا آنرا قرارگاه خود قرار ندهید. و گفتهاند إنّ الدّنیا ساعۀ
فاجعلها طاعۀ و أهل الطاعۀ تکافئ ساعۀ من ساعاتهم فی الاخرة بألف سنۀ فی الراحۀ بخلاف أهل المعصیۀ فانّ ساعاتهم ایضا
تنبسط و لکن فی المحنۀ و أفضل الطاعات و أحسن الحسنات التوحید و تقویۀ الیقین بالعبادات و متابعۀ سیّد المرسلین. یعنی
همانا دنیا ساعتی است پس آنرا در فرمانبري از خدا بگذران و أهل طاعت ساعتی از ساعات خود را در آخرت برابر با هزار
سال در راحت میدانند بخلاف أهل معصیت که ساعات آنها نیز منبسط میگردد ولی در محنت. برترین طاعات و نیکوترین
حسنات یکتاپرستی است و تقویت یقین بعبادات و پیروي سید مرسلین صلوات اللّه علیه و آله أجمعین. 105 - [و منکرین قیامت
و بعث یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] از حال کوهها از تو میپرسند [در پاسخ ایشان] بگو که پروردگار آنها را مانند ریگ خرد
و ریز میسازد و بادي میفرستد و آنها را هباء و هدر مینماید و بر روي زمین چیزي از آن باقی نمیماند. 106 - و مکان آنکوهها
107 - و در [ را در زمین خالی میگذارد و بزمین پهن صاف و مستوي مبدّل میفرماید که در آن گیاهی نباشد. [ صفحه 481
روي زمین نه پیچ و خمی میبینی و نه تپّه و بلندي و ماهوري [و تمام زمین مسطح و یکنواخت مشهود میگردد].
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 108 تا 115
اشاره
یَومَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَ عَتِ الَأصواتُ لِلرَّحمنِ فَلا تَسمَعُ إِلاّ هَمساً [ 108 ] یَومَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفاعَۀُ إِلاّ مَن أَذِنَ لَهُ
اّلقَیُّومِ وَ قَد
ِ
الرَّحمنُ وَ رَضِ یَ لَهُ قَولًا [ 109 ] یَعلَمُ ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلماً [ 110 ] وَ عَنَتِ الوُجُوهُ لِلحَی
477 وَ کَذلِکَ - خابَ مَن حَمَلَ ظُلماً [ 111 ] وَ مَن یَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلماً وَ لا هَضماً [ 112 ] -قرآن- 1
أَنزَلناهُ قُرآناً عَرَبِیا وَ صَرَّفنا فِیهِ مِنَ الوَعِیدِ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ أَو یُحدِثُ لَهُم ذِکراً [ 113 ] فَتَعالَی اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ وَ لا تَعجَل بِالقُرآنِ مِن
- زِّدنِی عِلماً [ 114 ] وَ لَقَد عَهِدنا إِلی آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِیَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً [ 115 ] -قرآن- 1
ِ
قَبلِ أَن یُقضی إِلَیکَ وَحیُهُ وَ قُل رَب
اي صوتا خفیفا. یقال همس فی « هَمساً » اي لا یعوج له مدعوّ و لا یعدل عنه « لا عِوَجَ لَهُ » اي یلبّون الدّاعی « یَتَّبِعُونَ الدّاعِیَ » 361
اي و ذلّت و « وَ عَنَتِ » 120 [ صفحه 482 ] اذنه یهمس اي کلّمه بصوت خافت - 67 -قرآن- 112 - 27 -قرآن- 49 - -قرآن- 1
وَ صَرَّفنا فِیهِ مِنَ » اي نقصا من حقّه. یقال هضمه حقّه یهضمه اي نقصه « هَضماً » خضعت له خضوع العناة و هم الأسري جمع عان
اي أمرناه یقال عهد إلیه الملک عمل کذا اي أمره بعمله- العهد بالفارسیّۀ « وَ لَقَد عَهِدنا » اي کرّرناه علی وجوه شتّی « الوَعِیدِ
-108 360- 263 -قرآن- 352 - 213 -قرآن- 245 - 120 -قرآن- 177 - 48 -قرآن- 112 - اي تصمیما و ثباتا. -قرآن- 36 « عَزماً » فرمان
در اینکه روز [رستاخیز] با شتاب بدنبال نداي داعی إلی اللّه [یعنی صور اسرافیل علیه السّلام] میروند یعنی لبیک میگویند و
براي اینکه ندا میل و اعوجاج و انحرافی نیست [و از أحدي عدول نمیکند بلکه همگان را بمحشر حاضر میسازد. یا بدین معنی
که مردم را از پیروي صاحب صدا عدولی نیست و بچپ و راست خود التفاتی ندارند و بطرف صدا میروند و در برابر عظمت
خداي رحمان همه صداها در گلو پیچیده و بحالت خشوعاند و لذا صدائی جز صداي نرم قدمهاي آنها نمیشنوي. 109 - در
اینکه روز شفاعت و میانجیگري هیچکس در باره دیگري سودي نمیدهد مگر شفاعت کسیکه خداوند رحمن باو اذن و
اجازه شفاعت بدهد و گفتار او را در باره آن شخص بپذیرد [و آنها أنبیاء و أولیاء و صدّیقین و شهداء هستند]. 110 - [خداوند
سبحانه و تعالی] میداند آنچه را که در رو برو و پشت سر آنها [یعنی مردمان گرد آمده در محشر] است- [و بتمام گفتار و
کردار آنها پیش از آفرینش و بعد از آفرینش و در دوره حیات و بعد از ممات داناست و چیزي از امور مقدّم و مؤخّر آنها بر
او پوشیده نیست] و آنمردم را بمقدورات و معلومات او و بکنه عظمت او در ذات و أفعال او احاطهاي نیست [مگر کسیکه خدا
او را بر آن آگاه فرماید. 111 - و خاضع و ذلیلاند تمام چهرهها و روها [مانند ذلّت و خضوع [ صفحه 483 ] اسیران] در برابر
خداي زنده و پاینده [و در برابر حکم زندهاي که نمرده است و نمیمیرد و پایندهاي که قوام أشیاء بوجود اوست همگان خوار و
تسلیم محضند] و محقّقا آنکس که ستم نموده و بار ظلم کفر و شرك را در روز رستاخیز با خود آورده است نومید از رحمت
خدائی و ثواب إلهی است. 112 - و کسیکه بعضی از أعمال شایسته را بجاي آورد و در عین حال مؤمن باشد [یعنی عارف
باللّه باشد و بآنچه تصدیق آن واجب است مصدّق باشد زیرا طاعت بدون ایمان سود و ثمري ندارد] چنین کس نمیترسد که
مورد ستم واقع شود یا در حسنات او کسر و نقصی واقع گردد. [و کاشفی گوید: پس نترسد در آن روز از ستم و بیداد که
زیادتی سیئات است و نه از کسر و شکست که نقصان حسناتست یعنی نه از حسنات مؤمن چیزي کم کنند و نه بر سیّئات وي
چیزي افزایند]. 113 - و بدینطریق ما اینکه کتاب را قرآنی بلغت عرب نازل کردیم [تا آنرا بفهمند و بر اعجازش واقف گردند
و خروج آنرا از حدّ کلام بشر بدانند و در آن اخبار وعید و تهدید را [بوجوه مختلفه و الفاظ متفرقه] تکرار کردیم شاید آنان
از [کفر و معاصی] پرهیز کنند یا قرآن براي آنان تجدید و ایجاد تنبّه و عبرت و موعظتی بکند [و عقاب خدا را نسبت به امم
گذشته متذکّر شوند و اعتباري براي آنها حاصل شود]. 114 - پس بلند و برتر است [صفات خداوند از صفات مخلوقین و او از
هر توانائی تواناتر و از هر دانائی داناتر است و هر قادر و عالمی نیازمند باوست و قدرت و علم هر کسی در معرض فنا و زوال
است و قدرت و علم او فوق همه و لایزال است] و او پادشاهی است [که مالک دنیا و آخرت است] و حقّی است [که سلطنت
و ملک حق او است و هر سلطنتی غیر او فناپذیر و سلطنت او ابدي و سرمدي است و همیشه پایدار است] و شتاب مکن [ یا
محمّد] بخواندن قرآن پیش از آنکه وحی آن باتمام برسد [از ترس نسیان و تأمّل کن تا جبرئیل [ صفحه 484 ] قرائت قرآن را
تمام کند و از ابلاغ و تلقین فارغ شود و پس از آنکه ابلاغ کرد و بر تو خواند تو بر مردم قرائت کن- یا پیش از آنکه قرآن
نازل شود و وحی برسد درخواست انزال آنرا مکن زیرا خداي تعالی آنرا بر حسب مصلحت و مقتضاي حاجت نازل میفرماید]
و بگو [ یا محمّد] اي پروردگار من بر علم من بیفزاي [و فهم مرا افزون کن]. [ یا بتفسیر دیگر قرآن مرا افزون کن- زیرا هر چه
بر نزول قرآن افزوده میشد بر علم آنحضرت افزوده میشد]. [کاشفی گوید: در لطایف قشیري رحمه اللّه مذکور است که
حضرت موسی علیه السّلام زیاده علم طلبید او را حواله بخضر کردند و بیطلب، پیغمبر ما را صلّی اللّه علیه و آله دعاي زیادتی
علم بیاموخت و حواله بغیر خود نکرد تا معلوم شود آنکه در مکتب [أدّبنی ربّی] سبق [و قل ربّ زدنی علما] خوانده باشد هر
آینه در درسگاه [علّمک ما لم تکن تعلم] نکته [فعلّمت علم الأوّلین و الاخرین] بگوش هوش مستفیدان حقایق اشیاء تواند
رسانید. علمهاي أنبیاء و اولیاء || در دلش رخشنده چون شمس الضحی عالمی کاموزگارش حق بود || علم او بس کامل
مطلق بود 115 - و حقّا که ما بآدم قبلا امر و سفارش کردیم [که نزدیک شجره نشود و از آن نخورد] و او فراموش کرد و ترك
امر ما را نمود و ما از براي او تصمیم رأي و ثبات قدمی در امور [و محافظت بر آنچه مأمور بوده و عزم بر قیام بآن امر] نیافتیم.
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 116 تا 125
اشاره
وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِیسَ أَبی [ 116 ] فَقُلنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوجِکَ فَلا یُخرِجَنَّکُما مِنَ الجَنَّۀِ
فَتَشقی [ 117 ] إِنَّ لَکَ أَلاّ تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعري [ 118 ] وَ أَنَّکَ لا تَظمَؤُا فِیها وَ لا تَضحی [ 119 ] فَوَسوَسَ إِلَیهِ الشَّیطانُ قالَ یا آدَمُ
406 فَأَکَلا مِنها فَبَدَت لَهُما سَوآتُهُما وَ طَفِقا یَخصِ فانِ عَلَیهِما مِن - هَل أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلکٍ لا یَبلی [ 120 ] -قرآن- 1
وَرَقِ الجَنَّۀِ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي [ 121 ] ثُمَّ اجتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ وَ هَدي [ 122 ] قالَ اهبِطا مِنها جَمِیعاً بَعضُ کُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ فَإِمّا
یَأتِیَنَّکُم مِنِّی هُديً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشقی [ 123 ] وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِکرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَۀً ضَ نکاً وَ نَحشُرُهُ یَومَ القِیامَۀِ
رفض و امتنع منه قال فی « أبی » [ 518 [ صفحه 485 - لِّمَ حَشَرتَنِی أَعمی وَ قَد کُنتُ بَصِیراً [ 125 ] -قرآن- 1
ِ
أَعمی [ 124 ] قالَ رَب
من الثّیاب و العري تجرّد الجلد عمّا یستره. « وَ لا تَعري » المفردات: الابآء شدّة الامتناع فکل إباء امتناع و لیس کلّ امتناع إباء
اي « سَوآتُهُما » لا یزول و لا یخلق: کهنه نشود « لا یَبلی » اي لا یصیبک حرّ الشّمس « لا تَضحی » اي لا تعطش « لا تَظمَؤُا » برهنگی
الضنک الضیق لا یثنّی و لا یجمع « ضَنکاً » اي فان یاتینّکم و ما زائدة « فَإِمّا یَأتِیَنَّکُم » اي شرعا و أخذا « طَفِقا » عوراتهما جمع سوأة
-315- 266 -قرآن- 303 - 226 -قرآن- 255 - 199 -قرآن- 215 - 129 -قرآن- 186 - و لا یؤنث لأنّ أصله المصدر. -قرآن- 115
[ 428 [ صفحه 486 - 388 -قرآن- 420 - 347 -قرآن- 364 - قرآن- 339
تفسیر معانی:
اشاره
-116 [و یادآوري کن یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] زمانی را که ما بفرشتگان [ارضی و سماوي عموما] گفتیم سجده کنید
بآدم [سجده تحیّت و تکریم] و همگان [بتعظیم و امتثال أمر پروردگار] سجده کردند سواي ابلیس که بشدّت امتناع کرد [و
سجده نکرد و رداي کبر و خودبینی را از دوش نیفکند و حاضر بخفض جناح نشد]. آنکه آدم را بدن دید او رمید || و آنکه
نور مؤتمن دید او خمید [بیضاوي گوید: یعنی یاد بیاور آنوقت را تا بر تو روشن شود که آدم چگونه فراموش کرد و چگونه
صاحب ثبات و عزیمت نبود. انتهی]. در تفسیر روح البیان گوید: در آیه مبارکه اشاره باستحقاق آدم علیه السّلام براي سجود
از جهت معانی بسیاري است که از آن جمله. [ 1] او براي امر عظیمی که خلافت إلهی در روي زمین است آفریده شد و
استحقاق سجود ملائکه را یافت. [ 2] او را جامع مجراي دو عالم خلق و أمر و ملک و ملکوت و دنیا و آخرت قرار داد و در
عالم خلق و دنیا چیزي نیافرید مگر اینکه در قالب و کالبد او نمونهاي از آن گذاشت و در عالم أمر و آخرت چیزي نیافرید
مگر اینکه در روح او حقایقی از آنها بودیعت نهاد و أمّا ملائکه از عالم امر و ملکوت آفریده شده و از عالم خلق و ملک
چیزي نداشتند و باین نسبت آدم اختصاص بکمال یافت و مادون او بنقصان و ناقص است که در برابر کامل سجده خضوع برد.
3] روح او در احسن تقویم از بین سایر ارواح از ارواح ملائکه و غیرها و صورت او در بهترین صورت بر صورت رحمان ]
آفریده گشت و ملائکه هر چند در حسن ملکی روحانی خلقت یافتهاند بحسن صورت او آفریده نشدهاند پس در هر دو حال
برتري و افضلیت از آدم راست و بواسطه افضلیت مستحقّ سجود بود. [ 4] آدم علیه السّلام در ساختمان قالبش بتشریف [خمّر
طینۀ آدم بیده أربعین صباحا] مشرّف و باختصاص [لما خلقت بیديّ] مختصّ و بکرامت [و نفخت [ صفحه 487 ] فیه من روحی]
مکرّم گردید و بدین جهات آنها را ملزم بسجود تکریمی فرمود و بفرمایش [فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ] الزام نمود و بگفتار [یا إِبلِیسُ
[5] 209- 122 -قرآن- 144 - ما مَنَعَکَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدَيَّ] استحقاق سجود آنها را براي او ثابت ساخت. -قرآن- 95
چون آدم را بعلم تمام اسماء اختصاص داد و بأمر [یا آدَمُ أَنبِئهُم بِأَسمائِهِم] ملایک در إنباء أسماء باو نیازمند بودند لذا اداي
6] چون زمانی که حق تعالی آدم را آفرید بتمام صفات خود در او ] 93- حقوق او را بسجود بر آنها واجب فرمود. -قرآن- 57
تجلّی فرمود، ملائکه را از راه تعظیم و تکریم و اعزاز و اجلال بسجده او وادار فرمود. [ 7] زمانی که خداوند بملائکه خطاب
فرمود [إِنِّی جاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلِیفَۀً ... تا آخر آیه] در جوابیکه ملائکه بعرض رسانیدند نوعی از اعتراض و شکلی از غیبت
آدم و اظهار فضیلتی از خودشان نسبت باو بود از اینکه جهت خداوند بآنها [إِنِّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمُونَ] جواب فرمود یعنی من علم
اسماء را در او بودیعت نهادهام و او را استعداد خلافت دادهام و شما را بحال او معرفتی نیست لذا بر شما فضیلت دارد و شما
براي کفّاره گناه اعتراض خودتان و استغفار از غیبت او و اظهار تواضع و فروتنی خود باو سجده کنید و ملائکه هم بخطاي
خود اعتراف کرده و توبه نموده و تسلیم حکم خدائی شدند و بآدم سجده کردند ولی إبلیس مصرّ بر گناه اعتراض و غیبت و
خودپسندي شد و [أَنَا خَیرٌ مِنهُ] گفت و از سجده امتناع نمود [و مردود درگاه حق گردید- مترجم] [پایان ترجمه از تفسیر روح
117 - پس گفتیم [او را اطاعت مکنید] زیرا اینکه 768- 298 -قرآن- 748 - 85 -قرآن- 262 - البیان نقل از تأویلات]. -قرآن- 45
[إبلیس حقیریکه دیدید چه کرد] دشمن تو و زن تست [بغرور و فریب و وسوسههاي خود] سبب بیرون رفتن شما دو تن از
بهشت نشود که سبب بدبختی شما خواهد شد [و شما را در رنج کار و کدّ کسب معیشت خواهد انداخت]. [ صفحه 488 ] [و
کاشفی گوید: فتشقی- که تو در رنج افتی یعنی چون از بهشت بیرون روي بکدّ یمین و عرق جبین اسباب معاش مهیّا باید
کرد] [و از سعید بن جبیر مروي است که گاو سرخی براي آدم فرود آمد که با آن زراعت میکرد و عرق از جبین او میریخت و
شقاء او اینکه بود]. 118 - همانا [تا در بهشت هستی چون تمام نعمتها در آن مهیّاست] نه گرسنه میشوي و نه برهنه خواهی
ماند. 119 - و [در آنجا] نه تشنه میشوي و نه حرارت آفتاب بتو خواهد رسید [زیرا در بهشت خورشید نیست بلکه ضیاء و نور و
ظل ممدود است]. 120 - [ولی بفریب شیطان آندو از مرگ بترسیدند و از او براي رفع مرگ چارهجوئی کردند] پس شیطان
باو وسوسه کرد و گفت اي آدم آیا ترا بدرختی دلالت و راهنمائی کنم که هر که از آن بخورد نمیرد و همیشه مخلّد و
جاویدان بماند و ملکی یابد که هرگز فانی و کهنه نشود! 121 - [آدم گفت مرا دلالت کن إبلیس رهنمون شد و آدم و حوّا را
بشجرهاي که خدا نهی فرموده بود دلالت کرد] و هر دو از آن شجره بخوردند [و لباس بهشتی از تن آنها بریخت و برهنه
شدند] و عورتهاي آنها ظاهر شد [و براي پوشانیدن آنها] شروع بچیدن برگهاي درخت بهشتی کردند [و اوراق را بر عورت
خود میگذاشتند تا آنها را مستور بدارند] و آدم مخالفت أمر پروردگار خود را کرد و از رشد یا از خلود و زنده ماندن ابدي
بیبهره و ناامید گردید [و عصیان مخالفت امر است خواه واجب و خواه مندوب و غوایت محرومیّت از رشد و نومیدي است].
-122 سپس پروردگار او ویرا برگزید [و توفیق توبه عنایت فرمود] و توبه او را پذیرفت و او را [بتلقین و ذکر کلماتی] رهنمائی
فرمود. گفتهاند چون آدم در أثر مخالفت هبوط کرد، سالها بگریه و زاري مشغول بود چون گریهاش از حدّ گذشت خداوند
باو امر فرمود که بگوید: [ صفحه 489 ] [لا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَکَ و بحمدك عملت سوء و ظَلَمتُ نَفسِی فَاغفِر لِی إنّک خیر
الغافرین] چون گفت باز أمر شد بگوید: [سبحانک لا إله إلّا أنت عملت سوء و ظَلَمتُ نَفسِی فارحمنی وَ أَنتَ خَیرُ الرّاحِمِینَ]
234 [سبحانک لا إله إلّا أنت عملت - 194 -قرآن- 204 - 86 -قرآن- 178 - 35 -قرآن- 57 - چون گفت أمر شد بگوید: -قرآن- 1
110 إبن عباس گوید اینست کلماتی که - 58 -قرآن- 70 - سوء و ظَلَمتُ نَفسِی فتب علیّ إِنَّکَ أَنتَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ]. -قرآن- 42
آدم از پروردگارش تلقی کرد. 123 - [پس از صدور زلّت و لغزش خطاب عتاب بآدم و حوا شده] فرمود هر دو از بهشت
[بزمین] فرود آئید [و در آنجا] بعض شما [یعنی بعض فرزندان شما] نسبت ببعض دیگر دشمن خواهید شد [و اي ذریّه آدم و
حواء] اگر هدایت و راهنمائی من [که کتاب و رسول است] براي شما بیاید هر کس پیروي هدایت مرا کند [یعنی ایمان بآن
کتاب آورد و تصدیق رسول مرا کند] گمراه نمیشود [یعنی در دنیا مادام که زنده است از طریق دین قویم منحرف نمیگردد] و
دچار شقاوت و بدبختی [در آخرت بعقاب من] نمیگردد [و بعذاب من مبتلا نمیشود]. 124 - و هر کس از یاد من رو گردان
شود [یعنی از قرآن و دلائلی که خدا نازل کرده است اعراض کند] او را زندگانی تنگ و سختی خواهد بود. ذکر حق مفتاح
باشد اي سعید || تا بنگشائی در جان بیکلید چون ملک ذکر خدا را کن غذا || اینکه بود دائم معاش اولیاء معیشت ضنک و
زندگی تنگ آنستکه خداوند بسبب اعراض او از ذکر خدا روزي را بر او دشوار فرماید و اگر ظاهرا وسعت رزقی باو دهد
بواسطه حسّ امساك و خست و خرج نکردن مال زندگی بر او تنگ میشود و اگر هم خرج کند بواسطه حرص بر جمعآوري
مال و زیادتی طلب در کسب منال معیشت بر او تنگ میگردد. [ صفحه 490 ] و نیز عیش ضنک و زندگی تنگ همین زندگی
در دنیاست چون کوتاه است و ناپایدار و بعلاوه زحمات و تعب دنیوي بهر حال آنرا مشوب و مکدّر میسازد و عیش رغد و
زندگانی گوارا فقط در بهشت است و بس] و روز قیامت او را کور و نابینا محشور میسازیم. 125 - [و آنکس] گوید اي
پروردگار من براي چه مرا کور محشور ساختهاي و حال آنکه من [در دنیا] بینا بودم. [فراء گوید او از قبر بینا بیرون میآید و در
محشر کور میگردد و معاویۀ إبن عمّار گوید از امام صادق علیه السّلام در باره مردي که مال داشت و حجّ نمیکرد پرسیدم که
گفتم سبحان اللّه کور محشور « وَ نَحشُرُهُ یَومَ القِیامَۀِ أَعمی » جزو کدام کسان است فرمود از جمله کسانی که خدا فرماید
289- میشود! فرمود خداوند او را از حق کور میگرداند [أعماه اللّه عن طریق الحقّ]. -قرآن- 249
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 126 تا 135
اشاره
قالَ کَذلِکَ أَتَتکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الیَومَ تُنسی [ 126 ] وَ کَذلِکَ نَجزِي مَن أَسرَفَ وَ لَم یُؤمِن بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ
أَشَدُّ وَ أَبقی [ 127 ] أَ فَلَم یَهدِ لَهُم کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرُونِ یَمشُونَ فِی مَساکِنِهِم إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی [ 128 ] وَ لَو
لا کَلِمَۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَ  می [ 129 ] فَاصبِر عَلی ما یَقُولُونَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ وَ قَبلَ
605 وَ لا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلی ما مَتَّعنا بِهِ أَزواجاً مِنهُم - غُرُوبِها وَ مِن آناءِ اللَّیلِ فَسَبِّح وَ أَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرضی [ 130 ] -قرآن- 1
زَهرَةَ الحَیاةِ الدُّنیا لِنَفتِنَهُم فِیهِ وَ رِزقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ أَبقی [ 131 ] وَ أمُر أَهلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصطَبِر عَلَیها لا نَسئَلُکَ رِزقاً نَحنُ نَرزُقُکَ
وَ العاقِبَۀُ لِلتَّقوي [ 132 ] وَ قالُوا لَو لا یَأتِینا بِآیَۀٍ مِن رَبِّهِ أَ وَ لَم تَأتِهِم بَیِّنَۀُ ما فِی الصُّحُفِ الأُولی [ 133 ] وَ لَو أَنّا أَهلَکناهُم بِعَذابٍ مِن
قَبلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلتَ إِلَینا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِن قَبلِ أَن نَذِلَّ وَ نَخزي [ 134 ] قُل کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَ تَعلَمُونَ مَن
اي « لِأُولِی النُّهی » اي أ فلم یتبیّن لهم « أَ فَلَم یَهدِ لَهُم » [ 666 [ صفحه 491 - وَّ مَنِ اهتَدي [ 135 ] -قرآن- 1
ِ
أَصحابُ الصِّراطِ السَّوِي
اي لکان مثل ما نزل بالقرون الاولی لازما لهؤلاء الکفرة. و لزاما مصدر وصف « لَکانَ لِزاماً » لاولی العقول جمع نهیه و هو العقل
آناءِ » اي و نزّه ربّک عن النقص حامدا إیّاه علی نعمه « وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ » به سمی به اللازم لفرط لزومه. فعله لزم یلزم لزوما
« لِنَفتِنَهُم فِیهِ » اي زینۀ الدّنیا و بهجتها « زَهرَةَ الحَیاةِ الدُّنیا » اي اصنافا من الکفرة « أَزواجاً مِنهُم » اي ساعاته جمع إنی و أناء « اللَّیلِ
302 -قرآن- - 133 -قرآن- 273 - 71 -قرآن- 116 - 25 -قرآن- 51 - اي لنختبرهم فیه أو لنعذبهم فی الاخرة بسببه لأنّ من -قرآن- 1
اي و ما ادّخر « وَ رِزقُ رَبِّکَ » 523 [ صفحه 492 ] معانی فتن عذّب - 474 -قرآن- 501 - 423 -قرآن- 447 - -375-358 قرآن- 405
اي من قبل محمّد أو القرآن « مِن قَبلِهِ » اي هلّا « لَو لا » اي لذوي التّقوي « لِلتَّقوي » لک فی الاخرة او ما رزقک من الهدي و النّبوّة
223- 175 -قرآن- 209 - 150 -قرآن- 160 - 122 -قرآن- 142 - 39 -قرآن- 110 - اي منتظر. -قرآن- 19 « مُتَرَبِّصٌ »
تفسیر معانی:
اشاره
-126 [خداوند در جواب آنکس که گوید چرا مرا کور محشور ساختی] گوید تو هم چنین کردي آیات [توحیدي ما و قرآن
محمّد] بر تو آمد و تو بمنزله کسی بودي که آنها در بوته فراموشی [و در طاق نسیان گذاشتی] همانطور تو هم امروز مانند
فراموش شدهها هستی [و بدست عذاب سپرده میشوي]. 127 - و همینطور [بجزاي موافق جنایت] ما کیفر میدهیم کسیرا که در
شرك و گناه از حدّ بگذراند و بآیات و دلایل و حجج پروردگارش یعنی کتب و پیمبرانش ایمان نیاورد و تصدیق نکند و هر
آینه عذاب آخرت سختتر و شدیدتر است [از عذاب دنیا و عذاب قبر] [و آن دوري از رحمت است]. بعد حق باشد عذاب
مستهین || از نعیم قرب عشرت ساز هین هر که نابینا شود از آي هو || ماند در تاریک مردمهاي او 128 - آیا اینکه همه
عذاب و هلاکی که ما نسبت بقرون گذشته و اعصار سالفه فرستادیم [و آنها را بواسطه تکذیب پیمبران معدوم و ریشهکن
ساختیم] براي آنها موضوع را روشن نساخت [تا طریق اعتبار پیش گیرند و اسباب عبرت اینکه کفّار و مشرکین مکّه شود] و
حال آنکه آنان [در سفر تجارتی که بشام میکنند] در منازل و مساکن و خانههاي آنها گذر مینمایند [و از وطنهاي قوم عاد و
ثمود عبور مینمایند و نشانههاي اهلاك و اعدام آنها را میبینند] [و آیا نمیترسند که همان وقایع نصیب آنها هم بشود] همانا در
اینکه [اهلاك آنها و دیدن فرجام حال آنها] براي صاحبان عقول آیات و نشانههائیست [و دلالاتیست تا در أحوال آنها تدبّر و
تفکّر کنند و از مانند کارهاي آنان احتراز و دوري جویند]. [ صفحه 493 ] ملّا در مثنوي گوید: پس سپاس او را که ما را در
جهان || کرد پیدا از پس پیشینیان تا شنیدیم آن سیاستهاي حق || بر قرون ماضیه اندر سبق استخوان و پشم آن گرگان عیان
|| بنگرید و پند گیرید اي مهان عاقل از سر بنهد اینکه مستی و باد || چون شنید انجام فرعونان و عاد ور نبنهد دیگران از حال
او || عبرتی گیرند از اضلال او 129 - و اگر از جانب پروردگارت سختی سبقت نیافته بود [یعنی در تقدیر الهی نگذشته بود
که عذاب و اهلاك امّت محمّد را بتأخیر اندازد و بحکمت مقتضیه که میدانست در آنها مؤمن و تائب پیدا خواهد شد] و اجل
مسمّی یعنی موعد معیّنی [که روز مرگ یا روز قیامت یا روز بدر باشد] [براي هلاك آنها معلوم نشده بود] هر آینه عذاب
براي آنها هم لازم میآمد [و اکنون وقوع میافت] خداوند متعال از طریق رحمت و عنایت خواست که اینکه امّت از راه استدلال
و عبرت تحریض و تشویق بایمان شوند تا سودش بخودشان عاید گردد [چون خلقت الخلق کی یربح علیّ || لطف تو فرمود
اي قیوم حیّ لا لأن أربح علیهم جود تست || که شود زو جمله ناقصها درست 130 - بنابراین بر آنچه اینکه کفّار میگویند [و
ترا تکذیب و آزار میکنند] شکیبا باش و تسبیح کن [یعنی نماز بگذار] بحمد پروردگار خودت [و ثناء بر او] [ یا تسبیح کن و
تحمید کن او را در همه اوقات] پیش از طلوع خورشید [یعنی نماز صبح] و پیش از غروب خورشید [یعنی نماز عصر] و قسمتی
از ساعات شب [یعنی نماز مغرب و عشاء یا تمام نمازهاي شب] و تسبیح کن یعنی نماز بگذار در اطراف روز [یعنی نماز ظهر
که وقت آن موقع زوال است و آن طرف نصف اوّل روز و طرف نصف دوم روز است] باشد که خشنود شوي [یعنی خداوند
ترا بشفاعت و درجه رفیعه و بتمام آنچه در فیروزي و اعزاز دین در دنیا و شفاعت و بهشت در آخرت وعده فرموده است
راضی و خشنود گرداند]. [ صفحه 494 ] [کاشفی گوید: خشنودي در اصحّ اقوال بکرامتی باشد که خداي تعالی او را عطا دهد
168 امّت همه - تقویت اینکه قول میکند. -قرآن- 127 « وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی » و آن شفاعت امّت است و نکته
جسمند و توئی جان همه || ایشان همه آن تو و تو آن همه خشنودي تو جست خدا در محشر || خشنود نهاي مگر بغفران همه
-131 و بآنچه ما اصناف کفّار را [از مشرکین و بتپرستان و أهل کتاب] از بهجت [و نضارت و زینت] زندگانی دنیا بهرهمند
ساختهایم دیدگان خود را مکش یعنی نظر مینداز [و براي خود آرزو مکن] [ما اینکه بهرهها را بآنها دادهایم] تا آنها را آزمایش
کنیم در آنچه بآنها عطا کردهایم [زیرا ما هر چه بر نعمت آنها میافزائیم آنها بر کفر خود میافزایند] و روزي پروردگار تو
[یعنی آنچه خدا در آخرت بتو وعده کرده و براي تو ذخیره کرده است] بهتر است و بادوامتر است [از آنچه فعلا نصیب آنها و
در دست آنهاست]. - أبو رافع گوید مهمانی بر رسول خدا وارد شد و مرا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بنزد مردي
یهودي فرستاد و فرمود باو بگو ما را چیزي که لایق پذیرائی مهمان باشد مقدار آردي بما پیش فروش کن بهاي آنرا در رؤیت
هلال رجب بتو ادا میکنم، من بنزد یهودي آمدم و پیام رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باو گفتم یهودي گفت بخدا سوگند
پیش فروش نمیکنم مگر در برابر بهاي آن چیزي بگرو بگذارد من بنزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدم و آنچه
یهودي گفته بود عرض کردم آنحضرت فرمود بخدا قسم اگر بمن میفروخت یا سلف میداد دین خود را باو ادا میکردم زیرا
من در آسمان و زمین امین میباشم اینکه زره آهنین مرا ببر و نزد او بگرو بگذار و آرد بگیر و اینکه آیه براي تسلیت آنحضرت
از ناداري متاع دنیوي نازل گردید. [کاشفی گوید] در کشف الاسرار آورده که زهر در لغت شکوفه است حقّ سبحانه و تعالی
دنیا را شکوفه خواند زیرا که تر و تازگی آن دو سه روزه [ صفحه 495 ] بیش نباشد در اندك فرصتی پژمرده گردد و نیست
شود: مال جهان بباغ تنعّم شکوفهایست || کاوّل بجلوه دل برباید ز أهل حال یکهفته نگذرد که فرو ریزد از درخت || بر
خاك ره شود چو خس و خاك پایمال أهل کمال در دل خود جا چرا دهند || آنرا که دمبدم ز پی است آفت زوال [انتهی]
پس خردمند آنکس است که رزق باقی را برگزیند و بنعیم فانی دل نبندد و بآنچه خدا باو روزي فرموده قناعت کند و خود را
در خواري و مذلّت نیفکند چنانکه سعدي علیه الرحمه چه نیکو گوید: گز آزادهاي بر زمین خسب و بس || مکن بهر فانی
زمین بوس کس نیرزد عسل جان من زخم نیش || قناعت نکوتر بدوشاب خویش خداوند زان بنده خرسند نیست || که
راضی بقسم خداوند نیست مپندار چون سرکه خود خورم || که جور خداوند حلوا برم قناعت کن اي نفس بر اندکی || که
سلطان و درویش بینی یکی کند مرد را نفس امّاره خوار || اگر هوشمندي عزیزش مدار و امّا رزق- آن رزقی در منتهاي
اعتبار است که غذاي روح قدسی شود و آن همانا علم و حکمت و فیض أزلی و تجلّی است [که مولانا گوید:] فهم نان کردي
نه حکمت اي رهی || زان که حق گفته کلوا من رزقه رزق حق حکمت بود در مرتبت || کان گلوگیرت نباشد عاقبت اینکه
- دهان بستی دهانی باز شد || که خورنده لقمههاي راز شد گر ز شیر دیو، تن را وابري || در فطام او بسی نعمت خوري 132
[ یا محمّد] أهل بیت خودت و أهل دینت را وادار بنماز کن و بر گذاشتن نماز و بر امر بآن شکیبا باش ما از تو خواهان رزقی
[نه براي خودت و نه براي سایر خلق] نیستیم. ما ترا روزي میدهیم [و ضامن رزق همه کس ما هستیم] و فرجام نیک براي أهل
تقوي و پرهیزکاران است. [ صفحه 496 ] أبو سعید الخدري روایت کرده است که چون اینکه آیه نازل شد رسول خدا مدّت نه
ماه در موقع هر نماز بدر خانه فاطمه و علی علیه السّلام میآمد و میگفت ال ّ ص لوة رحمکم اللّه إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم
الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا. و إبن عقده هم باسناد خود از طرق بسیار از أهل بیت علیهم السّلام و از غیر آنها مثل أبی
برزه و أبی رافع آنحدیث را روایت کرده است. و أبو جعفر امام باقر علیه السّلام فرماید خداوند تعالی برسولش صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم امر فرمود که باین کار أهل بیت خودش را اختصاص دهد نه سایر مردم را تا مردم بدانند که أهل بیت او را در
نزد خدا منزلتی است که سایر مردم را نیست بنابراین در همه جا آنها را با عموم مردم در امر مشمول ساخته و در اینکه آیه
خاصۀ آنها را [ترجمه نقل از مجمع البیان] [و در تفسیر روح البیان هم در ذیل اینکه آیه گوید: فکان النّبی صلّی اللّه علیه و آله
یذهب إلی باب بیت فاطمۀ و علیّ کلّ صباح و یقول الصلاة کان یفعل ذلک أشهرا]. 133 - و [کفّار] گویند چرا محمّد صلّی
اللّه علیه و آله نشانه و معجزهاي [که ما از او میخواهیم مانند أنبیاء پیشین و مانند ناقه صالح] از جانب پروردگارش براي ما
نمیآورد- [بگو] آیا در قرآن بیان آنچه در کتب اوّلیه [از اخبار امم پیشین و معجزات أنبیاء و هلاك آن امم] شده براي آنها
نیامده است [که آنها با وجود دیدن معجزات کافر شده و دچار هلاك گشتند پس اینها چه اطمینانی دارند که با درخواست
معجزه حالشان بدتر از حال آنها نباشد [و بعلاوه اینکه بیّنه یعنی قرآن امّ الایات و سر آمد همه معجزات است که براي آنها
آمده است زیرا از مردي امّی که نه آن آیات پیشین را دیده و نه از کسی آموخته است خود اعجاز بیّن و روشنی است و
عذري براي آنها نیست]. 134 - و اگر ما پیش از بعثت و آمدن او [یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و قرآن] آنها را هلاك
میساختیم میگفتند [روز قیامت در مقام احتجاج] چرا براي ما پیامبري [ صفحه 497 ] نفرستادي [که ما را دعوت بطاعت تو
کند و بدین تو ارشاد و هدایت نماید] تا ما پیروي آیات ترا کنیم [و بآنچه آورده باشد عمل نمائیم] پیش از اینکه در دنیا خوار
و ذلیل و در آخرت برسوائی داخل آتش گردیم. 135 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین جماعت مشرکین و
کفّار متمرّدین] هر یک از ما و شما منتظریم [ما منتظریم که وعده خدائی را در باره شما بنگریم و شما منتظرید نکبت و
عقوبت ما را ببینید] بنابراین منتظر باشید بزودي خواهید دانست که أهل راه است و طریق مستقیم و مستوي کیست و کیست که
بطریق حق هدایت یافته است و کیست که در گمراهی دچار بوده است! ما یا شما! کاشفی گوید: مراد پیغمبر است که هم راه
یافته و هم راه نماینده است: راه دان و راه بین و راه بر || در حقیقت نیست جز خیر البشر سوف تري إذا انجلی الغبار || أفرس
تحتک ام حمار بینی چو غبار رفت یکسر || اسب است بزیر پات یا خر پایان جزء پنجم تفسیر خسروي و جزء ششم با تفسیر
سوره انبیاء شروع میشود [ صفحه 498 ] سوره رعد آیاتی در اثبات صانع و توحید ذات باري تعالی 2 تمثیلی از حق و باطل و
اینکه باطل محو شدنی است و حق پابرجاست 26 پاداش مؤمنین در وفاي بعهد و صله رحم و صبر در مکاره و نماز و زکاة 31
و نقل أقوال در « مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ » تقدیر معاش باراده الهی است و آرامش قلبی فقط با یاد خدا حاصل است 38 تفسیر
مسئله 58 سوره ابراهیم علیه السّلام کتاب خدا براي هدایت بشر و بیرون کشیدن آنها از تاریکیها بنور است 60 بعثت موسی
براي هدایت مردم از تاریکی بنور بود. و اینکه شکر نعمت مایه وفور نعمت است و کفران نعمت عذاب و شکنجه سختی
بدنبال دارد 46 شرح حال مردم کافر در دوزخ و جرّ و بحث رؤسا و پیروانشان 77 مثل کلمه طیبه و کلمه خبیثه در قرآن، نقل
اقوال در اینکه معنی 82 دعوت إبراهیم خلیل علیه السّلام و دعا براي ذریه و فرزندانش 96 شرح اوضاع قیامت و عذاب و
أهوال آن. و برخی از عذاب دوزخ 100 سوره حجر قسمتی از معارضات قریش با قرآن و پاسخ آنان و اینکه قرآن کریم
معجزه ابدي است و براي همیشه پاینده و جاوید است 108 شرحی از آیات آفاق و انفس و دلائل توحید ذات احدیت 116
ابتداي خلقت بشر و داستان آدم و حوا و دشمنی شیطان 120 ورود فرشتگان بر إبراهیم و بشارت باسحاق و هلاك قوم لوط
132 سوره فاتحه برابر تمام قرآن است، برخی سفارشات برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله 143 سوره نحل ارسال رسل براي
236 خلقت آسمان و زمین، خلقت بشر، [ 334 [ صفحه 499 - هدایت بشر است و چگونگی دریافت نبوّت 236 -قرآن- 302
151 کفر - چهارپایان. نباتات و میوهجات ترتیب شب و روز. دریا و خشکی همه و همه براي راهیابی و هدایت است 156
ستمگران به نعمتهاي الهی و دچار شدن به عذاب دنیوي و اخروي 162 ایمان نیکان و شرحی از پاداشهاي وافر آنها در دنیا و
169 منن الهی در خلقت انعام و منافع آنها و - آخرت 166 بیان قسمتی از معتقدات أهل شرك و انکار معاد و پاسخ آنها 184
ثمرات خرما بن و انگور و خلقت زنبور عسل و شفا قرار دادن در عسل 286 تمثیلی از بتان معبود قریش ببرده مملوك یا کر و
لال ناشنوا 195 حال و روز مشرکین در قیامت که خدایان خود را پوچ و باطل بینند 204 پاسخ مشرکین که روح القدس قرآن
را نازل کند و پاسخ اعتراض آنان 218 کفر بخدا و رسول از باب تقیه موجب عذاب نیست بلکه بخشوده است 221 تحریم میتۀ
و خون مسفوح و گوشت خنزیر و آنچه بنام غیر خدا کشته شود 225 دعوت بدین الهی با حکمت و موعظه و مجادله نیکو و
معامله بمثل با کفار 232 سوره اسراء [بنی اسرائیل] سیر شبانه رسول اکرم از مکّه به بیت المقدّس و شرحی از رسالت موسی
علیه السّلام 235 تقدیر الهی که بنی اسرائیل دو مرتبه بر روي زمین فساد کنند 239 نامه عمل هر کس بگردن او آویخته است
246 هر که دنبال دنیا رود ببرخی از آن برسد و آنکه آخرت طلبد سعی او مشکور است 249 دستور بذل و بخشش که باید در
حد وسط باشد 255 حرمت فرزندکشی. زنا. قتل نفس بدون جرم. خوردن مال یتیم 260 مسؤلیت اعضا و جوارح در برابر
أعمال. دستور تواضع و فروتنی 264 استبعاد مشرکین از تجدید خلقت بشر و پاسخ آن 272 علّت اینکه معجزات و آیات انبیاء
282 [ سلف به اینکه امّت عطا نشده است 279 داستانی از سجده بآدم و امتناع شیطان و ابتداي عداوت 282 [ صفحه 500
تقسیم نامههاي اعمال و اینکه هر که در دنیا کور دل باشد در آخرت کوردلتر است 288 معجزه قرآن و اینکه جن و انس از
آوردن مانند آن عاجزاند 302 اقتراحات مشرکین دائر بآوردن معجزات درخواستی 306 سوره کهف انذار قرآن نسبت بآنها که
براي خدا فرزندي شناسند 320 داستان اصحاب کهف 324 داستان دو رفیق یکی مؤمن فقیر و دیگري کافر ثروتمند 343
داستان موسی و خضر و همسفري با او 362 داستان ذي القرنین و سفر به غرب و شرق 376 شرك در عبادت مبطل عمل است
387 سوره مریم علیها السلام درخواست زکریا که خدا بدو فرزندي عنایت کند و عطا شدن زکریا علیه السّلام 392 داستان
مریم عذرا و حامله شدن به عیسی بن مریم علیهما السّلام 399 داستان ابراهیم خلیل و بعثت او و مبارزه با مشرکین و بتپرستان
411 خلاصه از داستان موسی. و داستان اسماعیل صادق الوعد و ادریس 416 صف بعدي بشر بعنوان مجرمین و متقین و حال
و مآل هر دسته 432 سوره طه نزول قرآن مایه اعتلاي رسول اکرم است نه باعث شقاء و سختی زندگی 440 داستان بعثت
موسی در کوه طور و روانه شدن بمصر بهمراه معجزات 443 ورود موسی و هارون بدربار فرعون و محاجه با او در توحید و
معجزات 454 مبارزه ساحران و آوردن سحر مارها و انداختن عصا بوسیله موسی 459 نجات بنی اسرائیل و غرق شدن فرعون و
مناجات کوه طور و فتنه سامري 469 خلاصه از داستان آدم و حوا و فریب خوردن از شیطان 485 تتمه سوره سفارشات به
رسول اکرم به عبادت و صلاة و بردباري